افغانستانیها  اصیلترین فارسها و ایرانیان هستند

افغانستان جزئی از خراسان بزرگ و پاره تن ایران است

همدلی از همزبانی بهتر است!

تاجك و ايرانی و افغان چرا؟           مادرين دنيا كه از يك مادريم
( لايق شيرعلی)

Точику афгону ирони чаро?Мо ки дар ин дунё аз як гавхарем

برگرفته شده از سايت آریایی افغانستان -  نوشته: احمد ياسين فرخاری

 اگر با ديدی انديشمندانه، سيری در تاريخ و جغرافيای زبان پارسی دری انجام دهيم، با وضاحت كامل درخواهيم يافت كه اين زبان از بدو تولد خويش تا امروز، دريك حوزهء محدود و معينی قرار دارد، كه نظر به شكل هندسی اش، ميتوان آن را(دهليز) ناميد. اين دهليز صرف يك دهليز ارتباطات زبانی و ادبی نبوده، در طول سده ها و هزاره ها، گهوارهء بزرگترين تمدنهای بشری، مهد اصيل مهمترين خانواده های لسانی، شاهرگ اقتصاد و بازرگانی بين المللی و خلاصه پيشتاز و سرامد همگان بوده است. همچنان كه كشورهای شامل اين دهليز(ايران، افغانستان و تاجكستان) (Точикистон  Афгонистон  Ирон)

درطول زمانه ها و تا آن گاه كه تاريخ در حافظه دارد، دارای پيوند های مشترك فرهنگی، سياسی، مدنی، آيينی، اقتصادی و... نيز بوده اند.
به سخن ديگر، بادرنظرداشت موقعيت جغرافيايی و به هم چسپيدهء كشورهای تاجكستان، افغانستان و ايران و روابط گوناگون باستانی شان- به خصوص همزبانی مردمان اين كشورها – ميتوان گفت كه اين عوامل باعث شده، ايشان در دل تاريخ از يك فرهنگ مشترك خودی نيز برخورداربوده و در امتداد جغرافيايی اين سه كشور، يك دهليز فرهنگی – تاريخی مشترك را تشكيل دهند.
چنانكه گفتيم درهمين دهليز فرهنگی، بزرگترين مدنيتها به ميان آمد، درهمين محيط خانواده های بزرگ لسانی زاده شد و...؛ مگر دريغ ودرد كه دستان مرئی و نا مرئی سياست، فشردگی تاريخی – جغرافيايی اين دهليز را درهم شكست و در جهت برچيدن همه آثار آن تلاشهای وسيعی صورت گرفت، كه متأسفانه تا هنوزهم ادامه دارد. بازهم درد و دريغ كه آدمهايی از بطن همين حوزهء فرهنگی، آگاهانه يا ناآگاهانه با تعصب و افراطيگری خويش، روند قطع و انهدام اين دهليز را بيشترازپيش سرعت ميبخشند.
افراطيگری درهرلباس و جامه، به هر شكل و شمايل و به هرنوع و دليلی كه باشد ناپسند است و مطرود و مايهء ظهور انواع گوناگون لغزشها و رنجشها و رويش نگاههای نابخردانه و ناهموار درابعاد مختلف زندگی آدمها. حتی عشق كه مقدسترين هديهء ملكوتی است، اگر دستخوش افراط شود، به نوعی نفرت ناآگاهانه مبدل ميگردد و اصالت خويش را به كف كفه ها ميسپارد.
 بدبختانه اين موجود نامرئی شوم، از ديرزمانيست كه درمحيط فرهنگی ما پارسی گويان، سايه افگنده و بسا از اوقات باعث بروز كژنگريهايی گرديده كه دنبالهء آن به نزاع و مشاجره كشيده است و يا نهفته هايی ازان به چنگ فرهنگ ستيزان افتاده و آنها درمواقع لازم از همان دسته يی كه ما خود برای تبرشان داده بوديم، در براندازی ما و فرهنگ ما سود بينهايت جسته اند.
 بی پرده تر سخن بگويم: روی سخن من به طرف برخی از برادران همزبان، همكيش، همسايه و... و... و...؛(ولی نه همدل) ايرانی ماست، كه گاهگهاهی به اشتباه اسلحهء گرم و آتشبار سنگين خويش را با رگبار الفاظ ناسنجيده و ناسفته و احساساتی برديگران مينمايانند

ما در افغانستان به هيچ شاعر متقدمی به چشم شاعر ايرانی، يا تاجكی و يا افغانی ننگريسته ايم و هميشه درطول زمانه ها گفته ايم: شاعران فارسی گوی؛
مانند: حافظ و سعدی و رودكی و مولوی و سنايی و خاقانی و صدها تن ديگر؛

چندی قبل، هنگام گشت و گذار درخم و پيچ كوچه ها و پسكوچه های انترنت، گذارم به وبلاگی افتاد، كه صفحهء آن را تصوير پشتی (مجلهء ايرانشناسی) آذين بسته بود و پايينتر ازان سرنامهء مقاله يی جلب نظر ميكرد، زير عنوان (گناه نابخشودنی جمهوری اسلامی ايران درحق زبان فارسی در تاجيكستان)، كه آن مقاله را آقای (جلال متينی) نوشته بودند. ايشان درقسمتی از مقالهء خويش نوشته اند:
((حد اكثر تا يك قرن پيش، نام زبان رايج در ايران و افغانستان و آسيای مركزی، ((فارسی)) بود و اروپاييان و امريكاييان نيز حتی دركتابهای مرجع خود از آن با كلمهء Persian  يا معادل آن درزبانهای خود يادميكردند؛ ولی از اوايل قرن بيستم ميلادی، سياستهای ذی نفع درمنطقه، اين وحدت كلمه را از بين برد. در اتحاد جماهير شوروی، زبان فارسی زبانان جمهوری جديدالتأسيس تاجيكستان و ازبكستان را ((تاجيكی)) ناميدند و در افغانستان ((دری)). و اين نامگذاری را به قرون پيشين نيز تسری دادند. چنانكه از جمله رودكی سمرقندی شاعر قرن سوم و اوايل قرن چهارم شد شاعر تاجيك و سنايی غزنوی شاعر دری گوی و گاهگاه شاعرانی را كه زادگاهشان درمحدودهء جغرافيايی فعلی ايران بوده است، مانند فردوسی و خيام نيز شاعر تاجيك يا دری گو خواندند و اصرار براين كه تاجيكی زبان مستقل و جدا از فارسی است، همچنان كه دری نيز با فارسی و تاجيكی ارتباطی ندارد.)) 

پیوندها:

هرات دل خراسان زادگاه جامی - امام فخر رازی - خواجه عبدالله انصاری

خراسان زمین - افغانستان همان خراسان است

"ما"چگونه "من"شدیم - امروز فقط همبستگی ایران و افغانستان و ..

افغانستان آریانا - تاریخچهٔ نام افغانستان

بلخ - زادگاه ناصرخسرو

پیر هرات خواجه عبدالله انصاری

آرامگاه ناصرخسرو نیازمند توجه جدی است! ( دولت ایران در خواب)

 بلخ - زادگاه مولانا

 جشنواره ريشه‌های مشترک دو ملت ايران و افغانستان‌

 نامه شادروان دكتر محمودافشار به انجمن ادبي كابل

 

+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۶/۰۴/۲۴ و ساعت 14:48 |